آیا داشتن مدرک کارشناسی در کانادا به معنای یافتن شغل خوب است؟
دانشگاهها در رشد اقتصادی کانادا نقشی اساسی دارند. در نتیجه، دولتها (که تا حدی به آنها کمک مالی میکنند)، کارفرمایان (که فارغالتحصیلان را استخدام میکنند) و دانشجویان (که شهریه پرداخت میکنند) به دانشگاهها بهعنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف خود نگاه میکنند: رشد اقتصادی، نیروی کار مولد و مشاغل خوب پس ازفارغ التحصیلی.
با این حال، تمرکز فزاینده بر آموزش دانشجویان کارشناسی برای مشاغل خاص یا به عنوان کارآفرینان اقتصادی، نه تنها در مدارک حرفهای سنتی در رشتههای STEM، مانند مهندسی، بلکه در تمام دورههای دانشگاهی، همه طرفهای درگیر را دچار مشکل میکند.
موقعیت شغلی به عنوان نتیجه اصلی یک مدرک، فرصتهای دانشجویان را برای کشف علایقشان را از بین میبرد و در عوض، تحصیلات را به عنوان چیزی که باید تحمل کنند، در نظر میگیرند، زیرا آنها بر عرضه خود بهعنوان برندهای قابل فروش تمرکز میکنند.
حتی در حالی که شبح بیثباتی شغلی و بدهیها بر سر دانشجویان وجود دارد، و علیرغم گرایشها به سمت برنامههای کارشناسی آماده کار، اغلب تنها پس از کسب مدرک لیسانس است که آنها دانشجویان تازه به اهداف آینده شغلی خود پی میبرند، و به دنبال آموزش بیشتر برای تقویت مهارتهای مربوط به اهداف شغلی خود در محل کار میروند.
به همین دلیل اکنون، مدرک کارشناسی ارشد در حال تبدیل شدن به مدرک جدید لیسانس از نظر پیشرفت چشم انداز شغلی است. دانشجویانی که علایق خود را در طول سال های کارشناسی دنبال کرده اند با دانش عمومی وارد برنامههای کارشناسی ارشد میشوند و یا از نو در یک دوره کارشناسی مناسب ثبت نام میکنند.
دانشگاه ها به موتورهای حیاتی نوآوری و تحقیقات ملی، منطقهای و محلی تبدیل شده اند که باید انتظارات جدید از دولتها، کارفرمایان و دانشجویان را مدیریت کنند. در دهه گذشته، موسسات تحصیلات تکمیلی کانادا نیز به ابزاری برای جذب مهاجران با استعداد و عملکرد بالا تبدیل شدهاند.
از آنجایی که دولتها با استفاده از معیارهای عملکردی مختلف، بودجه دانشگاه را به نتایج بازار کار مرتبط میکنند، دانشگاهها در خطر تبدیل شدن به مراکز آماده سازی شغلی قرار دارند.
فشار بر دانشآموزان
بسیاری از دانشآموزان دبیرستانی برای پذیرفته شدن در یک دوره کارشناسی که نوید یک شغل خوب پس از فارغ التحصیلی را میدهد، با فشار زیادی مواجه میشوند.
جای تعجب نیست که با توجه به زمینه، بسیاری از دانش آموزان، با تشویق والدین، دورههایی را با کلماتی مانند «تجارت» (Bussiness)، «تکنولوژی» (Technology) و «اطلاعات» (Information) در عنوان رشته انتخاب میکنند. در سراسر کانادا، ثبت نام در رشته های علوم انسانی کاهش یافته است، در حالی که دورههای تحصیلی کاربردی برای علوم، مهندسی و تجارت به طور پیوسته افزایش یافته است.
این دورهها شهریه بیشتری دارند و به دانشگاهها این امکان را میدهند که هزینههای بیشتری را دریافت کنند که بسیار بالاتر از هزینههای سایر دورههای لیسانس BA و B.Sc است.
آموزش به عنوان ابزار؟
تا اواسط دهه 1970، نرخ بیکاری پایین بود. بسیاری از فارغالتحصیلان به راحتی شغل پیدا میکردند زیرا اقتصاد رونق گرفت و بخش دولتی، مانند آموزش، گسترش یافت.
هر برنامه تحصیلی به احتمال زیاد منجر به شغل و فرصتهای بیشتر میشد.
در حال حاضر این امر برعکس است: رقابت برای مشاغل خوب شدید است و گاهی ماهیت بینالمللی دارد که منجر به فشار شدید اقتصادی و اجتماعی میشود.
قابل درک است که اکثر جوانان تحصیلات دانشگاهی را ابزاری میدانند: ابزاری برای به دست آوردن شغل خوب.
با این حال، همانطور که روی وای چان، محقق آموزشی خاطر نشان میکند، ناهماهنگی فزایندهای بین «اهداف و اهداف عملگرایانه و ابزاری» دانشجویان و واقعیت مذاکره مجدد دانشگاهها در مورد مأموریتها و وظایف معاصر خود وجود دارد.
تعریف «شغل خوب»
اولین شغل خوب پس از فارغ التحصیلی، شغلی است که با خلق و خوی افراد مطابقت داشته باشد و نشان دهنده میزانی از خودشناسی باشد که آنها میتوانند برای انجام آن سخت تلاش کنند. «شغل های خوب» بلافاصله پس از فارغ التحصیلی لزوماً آنهایی نیستند که بالاترین حقوق یا مزایا را داشته باشند.
ترویج آموزش در مقطع لیسانس به جوانان به عنوان مهمترین گام برای ورود به نیروی کار گمراه کننده است.