فرهنگی اجتماعی
معروفترین داستانهای ارواح کانادا
همانطور که هوای پاییز به اوج خود نزدیک میشود و روزها کوتاه و کوتاهتر میشوند، کاناداییها مشتاقانه به استقبال جذابیت وهم انگیز شب هالووین میروند، زمانی از سال که گفته میشود مرز بین دنیای زندهها و مردگان در نازکترین حالت خود قرار دارد. داستانهای ارواح در کانادا تلفیقی فریبنده از میراث کانادایی و داستانهایی مسحورکننده است که هم ترس و هم شیفتگی را به همراه دارد. از غرب تا شرق کانادا، از خیابانهای تاریخی کبک سیتی گرفته تا دامنههای دورافتاده رشته کوههای راکی کانادا، داستانهای ارواح فراوان است که توسط کسانی که با پدیدههای ماوراء الطبیعه مواجه شدهاند و نسلها سینه به سینه منتقل شدهاند، بازگو میشوند، در زیر به برخی از معروفترین این روایتها اشاره شده است.
- کشتی ارواح نورثامبرلند: این افسانه ترسناک داستان یک کشتی شبح مانند را روایت میکند که در تنگه نورثامبرلند بین جزیره پرنس ادوارد و نیوبرانزویک هر از چندگاهی پدیدار میشود. گفته میشود که این کشتی توسط ارواح ملوانانی که در طوفان جان خود را از دست دادهاند، هدایت میشود. شاهدان گزارش دادهاند که یک کشتی روح مانند با بادبانهای پاره را دیدهاند و توانستهاند صدای ضعیف، ناله و زجه ملوانان غرق شده را بشنوند. در ژانویه 2008، متیو گیگر 17 ساله به یک روزنامه محلی گفت که معتقد است این کشتی ارواح افسانهای را در خلیج Tatamagouche دیده است و آن را به عنوان «کشتی سفید و طلایی روشن» توصیف کرده است. ملوین لانگیله، ساکن دهکده Tatamagouche نیز ادعا کرده که یک شب در ماه اکتبر این کشتی را دیده است.
- راهبه بی سر نیوبرانزویک: در یکی از قدیمیترین آبادیهای آمریکای شمالی با نام French Fort Cove، داستان راهبه بیسر آغاز میشود. در اواسط قرن هفدهم میلادی، French Fort Cove، محل اتفاقات مربوط به داستان ما، یک پادگان نظامی بود که در سواحل رودخانه Miramichi در نیوبرانزویک برپاشده بود. این قلعه برای دفاع در برابر حمله بریتانیاییها که قصد داشتند فرانسویها را از آنجا بیرون کنند ایجاد شده بود. روایتهای زیادی در رابطه با داستان راهبه خواهر ماری (Sister Marie Inconnus) وجود دارد. در یک روایت، یک «تلهگذار دیوانه» سر او را بریده و سر را با خود به جنگل برده است. در روایتی دیگر، دو ملوان برای اینکه مکان پنهان سازی گنج خود را مخفی نگه دارند، سر او را بریدند. داستان حاکی از آن است که سر خواهر ماری هرگز پیدا نشد و در نتیجه روح او برای همیشه در منطقه سرگردان به دنبال سر گمشده خود است. طبق یک افسانه دیگر خواهر ماری اینکونو در طول جنگ فرانسه و انگلیس عاشق یک سرباز انگلیسی میشود. هنگامی که رابطه ممنوعه آنها برملا میشود، راهبه را سنگ سار میکنند و سر او را از بدن جدا میکنند. در این روایت گفته میشود که شبح او شبها در خیابانها سرگردان است و به دنبال عشق گمشدهاش میگردد.
- ساحره جزیره بل: جزیره بل که در سواحل نیوفاندلند واقع شده است، محل زندگی یک روح خبیث به نام ساحره جزیره بل است. افسانهها همچنین از او به عنوان «عجوزه پیر» یاد میکنند که شبها جزیره را به وحشت میاندازد و در شبهای طوفانی بر ماهیگیران و ملوانان ظاهر میشود. با توجه به داستان های عامیانهای که سینه به سینه نقل شده است او ظاهر یک زن مسن را دارد. گفته میشود او موهای بلند و نامرتب و لباسهایی پارهای بر تن دارد. همچنین نقل میشود که ساحره جزیره بل دارای قدرتهای ماوراء طبیعی، مانند توانایی تغییر شکل و تسخیر بدن انسان در هنگام خواب است و مانند بختک اهالی را در خواب فلج میکند. او همچنین توانایی تلهپورت شدن را نیز دارد. علاوه بر این، ساحره جزیره بل تصور میشود میتواند شکل حیوانات دیگری مانند گربه یا سگ را به خود بگیرد.
- خانه تسخیر شده مکنزی، تورنتو: اعتقاد بر این است که این خانه تاریخی در مرکز شهر تورنتو توسط روح ویلیام لیون مکنزی، سیاستمدار برجسته کانادایی و اولین شهردار تورنتو تسخیر شده است. بازدیدکنندگان اتفاقات عجیبی مانند سوسو زدن چراغها، صدای قدمهای غیرقابل توضیح و حرکت اشیاء را در این خانه گزارش کردهاند که خود به خود حرکت میکنند. گفته میشود که روح مکنزی به دلیل کارهای ناتمان سیاسیاش بی قرار است. از این خانه به عنوان تسخیرشدهترین خانه در کانادا نیز یاد میشود.
- آشپز رودخانهThe Dungarvon در نیوبرانزویک: رودخانه Dungarvon در نیوبرانزویک گفته میشود که توسط روح یک آشپز کشته شده معروف به Dungarvon Whooper تسخیر شده است. افسانهها حاکی از آن است که یک آشپز جوان ایرلندی که از او با نام رایان یاد میشود به یک کمپ چوببری در جایی در کنار رودخانه Dungarvon نقل مکان میکند و تمام دارایی خود از جمله یک کمربند پول را با خود میآورد. در حالی که چوببرها برای کار بیرون بودند، رایان با رئیس کمپ تنها میماند که تصمیم میگیرد آشپز جوان را به قتل برساند و پول او را بدزدد. وقتی خدمه برمیگردند، رئیس کمپ چوببری توضیح می دهد که آشپز مریض شده و ناگهان مرده است. سپس جسد را در فاصل های از کمپ در جنگل دفن میکنند. با این حال، صدای وحشتناک و ناله روح این آشپز نمیگذارد گروه چوب برها آن شب بخوابند. احتمالاً روح رایان علیه جنایتی که او قربانی آن بود فریاد میزد. مردان صبح روز بعد ترسیده از کمپ فرار میکنند. این داستان در طول قرن بیستم توسط چوببرانی که در نیوبرانزویک کار میکردند سینه به سینه نقل شده است و در فرهنگ عامیانه محلی به خوبی شناخته شده است. در آغاز قرن به اندازه کافی جدی گرفته شد که کشیش ادوارد مرداک، کشیش کاتولیک رومی از شهر Renous نیوبرانزویک، یک مراسم جنگیری را در گور معروف او در Whooper Spring انجام داد.
- روح رودخانه مکنزی در قلمروهای شمال غربی یکی دیگر از قدیمیترین داستانهای تسخیر توسط ارواح در کانادا است که به دهه 1850 بازمیگردد و زمانی در اروپا به طور گستردهای در باره آن صحبت میشد. آگوستوس ریچارد پیرز در سال 1853 تنها 33 سال داشت که به طور غیر منتظرهای درگذشت. او همیشه اصرار داشت که اگر مرد نمیخواهد او در فورت مکفیرسون در قلمروهای شمال غربی به خاک سپرده شود. مردی به نام رودریک مکفارلین داوطلب شد تا تابوت او را صدها کیلومتر با سورتمه و سگ حمل کند. مکفارلین در دفتر خاطرات خود خاطرنشان کرد که بیش از یک بارصدایی شنیده میشد که به سگهای سورتمه دستور میداد شروع به دویدن کنند، اما کسی آنجا نبود. بعد از اینکه سفر تمام شد و مکفارلین و همراهش سعی کردند بخوابند، هر دو احساس کردند یک حضور شبحآلود وجود داشت که «آنقدر ناگهانی و ترسناک روی آنها آمد که من بلافاصله صورتم را با پتو پوشاندم و لال ماندم.»
- روح عروس شهر سنت اندروز: در سنت اندروز، نیوبرانزویک، افسانهای از یک روح عروس وجود دارد که در سالنهای هتل Algonquin سرگردان است. طبق افسانه، یک عروس جوان در روز عروسی خود در اوایل قرن بیستم درگذشته. گفته میشودروح او در راهروهای هتل سرگردان است و به عنوان یک چهره غمگین در لباس عروس ظاهر میشود. مهمانان و کارکنان در طول سالها گزارش کردهاند که روح این عروس را دیدهاند.
- روح سرباز قلعه لوئیسبرگ: قلعه لوئیسبرگ در نوا اسکوشیا یک قلعه قرن هجدهمی است که به خوبی حفظ شده و یک جاذبه توریستی محبوب است. همچنین شایعه شده است که شبح سربازی از جنگ فرانسه و انگلیس او را تسخیر کرده است. بازدیدکنندگان گزارش دادهاند که یک روح را دیدهاند که لباسهای نظامی تاریخی پوشیده، در محوطه سرگردان بوده که گاهی اوقات پدیدار و ناپدید میشود.