رمزگشایی از پایدارترین کلیشههای کانادایی

هویت کانادایی اغلب به مجموعهای از کلیشههای طنزآمیز اما فراگیر تقلیل مییابد که توجه جهانی را به خود جلب کرده است. از عذرخواهیهای همیشگی مودبانه گرفته تا عشق بیدریغ به هاکی، این تصاویر، تصویری از «شمال سفید بزرگ» را ترسیم میکنند که هم دوستداشتنی است و هم گاهی اوقات سادهانگارانه. هدف این نوشتار فراتر رفتن از این برداشتهای سطحی است. این مقاله به بررسی کلیشههای رایج کانادایی میپردازد و آنها را با تحقیقات مبتنی بر واقعیت کالبدشکافی میکند تا صحت، ظرافتها و ریشههای تاریخی یا فرهنگی آنها را مشخص کند. هدف نهایی ارائه درک جامع، جذاب و مبتنی بر پژوهش از معنای واقعی کانادایی بودن است.
کانادا اغلب به عنوان یک «موزاییک فرهنگی» توصیف میشود؛ ملتی که ملیتهای گوناگون خود را ارج می نهد و چندفرهنگی گرایی را به عنوان یک سیاست رسمی ترویج میکند. این رویکرد به شدت با مدل «دیگ ذوب» (Melting Pot) که به دنبال همگونسازی فرهنگی است، در تضاد قرار دارد. کلیشهها ذاتاً تعمیمهای سادهانگارانه هستند. اگر کانادا واقعاً یک موزاییک باشد، پس هیچ کلیشه واحد و یکپارچهای نمیتواند واقعیت چندوجهی آن را به دقت نشان دهد. پایداری این کلیشههای ساده (مانند «همیشه سرد»، «همه فرانسوی صحبت میکنند») ذاتاً با خودانگاره ملت در مورد تنوع و فراگیری در تضاد است. بنابراین، فرآیند رد این کلیشهها صرفاً اصلاح خطاهای واقعی نیست؛ بلکه تأیید عمیقتری از هویت پیچیده و در حال تکامل کانادا و تعهد آن به تنوع است. این گزارش این تنش ذاتی بین برداشتهای سادهانگارانه بیرونی و بافت غنی داخلی کانادا را برجسته خواهد کرد.
پیست هاکی و روح ملی: آیا هاکی واقعاً زندگی است؟
بسیاری کانادا را ملتی میدانند که با ارادتی تقریباً مذهبی به هاکی روی یخ متحد شدهاند، با هوادارانی در هر سنی که به بازیها چسبیدهاند یا در برکههای یخزده بیرون گل میزنند. این ورزش اغلب به عنوان سرگرمی اصلی کاناداییها تلقی میشود.
تحقیقات نشان میدهد که هاکی واقعاً در کانادا «بزرگ» است. این ورزش به طور رسمی به عنوان ورزش ملی زمستانی کانادا شناخته میشود. هواداری از هاکی در کانادا قوی باقی مانده است، به طوری که حدود ۳۱ درصد از کاناداییها این ورزش را دنبال میکنند که بالاترین میزان در بین هر ورزشی در این کشور است. تعداد بینندگان برای رویدادهای مهم میتواند فوقالعاده بالا باشد. بازی مدال طلای ونکوور در سال ۲۰۱۰، ۱۶ میلیون بیننده را به خود جلب کرد که تقریباً نیمی از جمعیت کشور در آن زمان بود. فینالهای اخیر جام استنلی نیز شاهد تعداد بینندگان تقریباً بیسابقهای در کانادا بوده است. حتی بازیهای غیرفینال، مانند بازی ۴ ملت بین ایالات متحده و کانادا، ۳.۴ میلیون بیننده را در پخشهای انگلیسی و فرانسوی به خود جلب کرد. پوشش رسانهای در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نقش مهمی در ایجاد «دنیای هاکی کانادایی با واسطه رسانه» ایفا کرد و بازیهای جام استنلی را به رویدادهای ملی تبدیل کرد و غرور مدنی و رقابتهای منطقهای را تقویت نمود.
با این حال، در حالی که بسیاری از کاناداییها تماشای هاکی را دوست دارند، این باور که «همه کاناداییها هاکی بازی میکنند» حقیقت ندارد. برای جوانان ۳ تا ۱۷ ساله، هاکی از نظر مشارکت در رتبه چهارم پس از شنا، فوتبال و رقص قرار دارد. نکته مهم این است که مشارکت در هاکی کاهش قابل توجهی داشته است، به طوری که از اوج خود در سال ۲۰۱۰، ۳۳ درصد کاهش یافته است. دلایل این کاهش شامل هزینههای بالای تجهیزات و نگرانیهای ایمنی است. این ورزش همچنین با جنجالهایی روبرو بوده است، به طوری که هاکی کانادا متهم به ترویج فرهنگ زنستیزی و تجاوز جنسی شده است.
در حالی که هاکی جایگاه مرکزی در هویت و فرهنگ کانادایی دارد، به ویژه به عنوان یک ورزش تماشایی، دسترسی و مشارکت همگانی آن به اندازه کلیشه مطرح شده گسترده نیست. شور و اشتیاق برای این بازی غیرقابل انکار است، حتی منجر به شورشهایی در میان هواداران پرشور شده است، اما واقعیت کسانی که آن را بازی میکنند به طور فزایندهای تحت تأثیر عوامل اجتماعی-اقتصادی قرار دارد. اطلاعات موجود نشان میدهد که «هزینههای بالای تجهیزات» و «هزینههای بالای مشارکت» دلایل اصلی کاهش مشارکت جوانان در هاکی هستند. همزمان، دادهها نشان میدهد که تماشای هاکی و هواداری از آن همچنان قوی و حتی بالا است. این وضعیت یک تفاوت آشکار را به تصویر میکشد: هاکی از نظر فرهنگی به عنوان یک ورزش تماشایی (که توسط وضعیت رسمی و روایتهای رسانهای تاریخی آن تقویت شده است) جایگاه مرکزی دارد، اما از نظر اقتصادی برای بسیاری از افراد برای بازی کردن به طور فزایندهای غیرقابل دسترس میشود. این مانع مالی به این معنی است که در حالی که هاکی یک نماد قدرتمند از هویت ملی و یک نیروی متحدکننده برای هواداران باقی میماند، مشارکت عملی آن به عنوان یک ورزش فراگیر در حال کاهش است، به ویژه در میان نسلهای جوان. این وضعیت به وجود آمدن یک طبقهبندی اجتماعی-اقتصادی فزاینده در یک فعالیت فرهنگی اصلی کانادایی را نشان میدهد و کلیشه هاکی به عنوان یک «زندگی» همگانی و در دسترس برای همه کاناداییها را به چالش میکشد. کلیشه برای هویت فرهنگی جمعی و تماشاگری صادق است، اما برای مشارکت فردی در تمام اقشار جمعیتی صدق نمیکند.
کانادا اغلب با عنوان «شمال سفید بزرگ» شناخته میشود، که تصاویری از یخ و برف بیپایان را به ذهن متبادر میکند و نیاز به پوشاک سنگین زمستانی در تمام طول سال را القا میکند. شوخی معروف ولتر درباره کانادا به عنوان «چند هکتار برف»، این برداشت بینالمللی دیرینه را تأیید میکند.
پایه تاریخی کلیشه «شمال سفید بزرگ» در زمستانهای طولانی و سخت کانادا و شکلگیری «شخصیت شمالی» ریشه دارد. با این حال، دادههای اقلیمی معاصر و رویدادهای اخیر به وضوح تنوع اقلیمی گستردهای را نشان میدهند، از جمله تابستانهای گرم. مهمتر اینکه، در سال ۲۰۲۳، کانادا شاهد «آتشسوزیهای بیسابقه»، «پوشیده شدن کانادا در دود» و «گرمترین تابستان – در زمین و در کانادا» بود. رسانهها اشاره کردند که «باور جهانیان دشوار بود که چنین آسمانهای دودی میتوانستند از کانادا نشأت بگیرند». این وضعیت صرفاً رد یک اسطوره درباره سرمای همیشگی نیست؛ بلکه در مورد چگونگی فعالانه تناقض و بازتعریف محیط واقعی و درک شده کانادا توسط تغییرات اقلیمی است. تصویر سنتی «شمال سفید بزرگ» در مواجهه با تشدید تأثیرات اقلیمی به طور خطرناکی منسوخ میشود. این امر باعث ایجاد ناهماهنگی در درک بینالمللی و واقعیت داخلی میشود، که نشان میدهد کلیشه نه تنها نادرست است، بلکه در بستر بحران اقلیمی جهانی به طور فزایندهای بیربط و گمراهکننده است.
بونژور، اِه؟ حقیقت فرانسوی در کانادا
با توجه به اینکه فرانسوی یکی از دو زبان رسمی کانادا است، این باور رایج وجود دارد که همه در این کشور میتوانند به این زبان صحبت کنند.
این کلیشه «کاملاً» درست نیست. تنها حدود یک پنجم (۲۲.۸ درصد در سال ۲۰۱۶ ) کاناداییها بومی زبان فرانسوی هستند. در سال ۲۰۲۱، ۲۲.۰ درصد از کاناداییها فرانسوی را به عنوان اولین زبان رسمی خود صحبت میکردند، در مقایسه با ۷۶.۱ درصد برای انگلیسی. در حالی که برخی از کاناداییها که بومی زبان فرانسوی نیستند، آن را در مدرسه یاد میگیرند، در سال ۲۰۱۶، نزدیک به ۳۰ درصد گزارش دادند که میتوانند به زبان فرانسوی مکالمه کنند. تا سال ۲۰۲۱، ۱۸.۰ درصد از کل جمعیت به دو زبان انگلیسی و فرانسوی مسلط بودند. تنوع زبانی قابل توجه است: در سال ۲۰۲۱، تقریباً از هر ۱۰ کانادایی، ۳ نفر (۱۰.۷ میلیون نفر) میتوانستند به یک زبان غیررسمی مکالمه کنند، که این تعداد به دلیل مهاجرت افزایش یافته است. فرانسوی عمدتاً در کبک صحبت میشود، جایی که ۸۴.۱ درصد از جمعیت به زبان فرانسوی صحبت میکنند و ۴۶.۴ درصد دو زبانه هستند. نیوبرانزویک تنها استان دیگری است که بیش از ۳۰ درصد از جمعیت آن به زبان فرانسوی صحبت میکنند. در سایر استانها، جمعیت فرانسویزبان بسیار کم است (به عنوان مثال، انتاریو ۳.۸ درصد، بریتیش کلمبیا ۱.۳ درصد). وزن جمعیتی فرانسویزبانها در کانادا در واقع در حال کاهش است (۲۲.۰ درصد در سال ۲۰۲۱، کاهش از ۲۷.۵ درصد در سال ۱۹۷۱). با این وجود، ۲.۵ میلیون جوان کانادایی فرانسوی یا انگلیسی را به عنوان زبان دوم مطالعه میکنند، و تقریباً نیم میلیون نفر در برنامههای غوطهوری فرانسوی در خارج از کبک ثبتنام کردهاند.
فرانسوی یکی از دو زبان رسمی کانادا است و دوزبانگی به صراحت «در قلب هویت کانادایی» قرار دارد و «سازشی» است که «پذیرش تنوع» را در طول کنفدراسیون تقویت کرد. این امر دوزبانگی را به عنوان یک آرمان اصلی و یک عنصر اساسی از هویت چندفرهنگی کانادا تثبیت میکند. با این حال، دادههای جمعیتی به وضوح نشان میدهد که تنها اقلیتی از کاناداییها به زبان فرانسوی صحبت میکنند و «وزن جمعیتی فرانسویزبانها در حال کاهش است». زبان فرانسوی عمدتاً در کبک و نیوبرانزویک متمرکز است. این وضعیت یک تنش قابل توجه بین «هویت ملی آرمانی» کانادا (به عنوان یک ملت دوزبانه) و «واقعیت جمعیتی در حال تحول» آن ایجاد میکند. تلاشهای دولتی، مانند برنامههای غوطهوری فرانسوی ، را میتوان به عنوان تلاشهایی برای تقویت این آرمان و مقابله با روند جمعیتی در نظر گرفت، که نشاندهنده تلاش مداوم جامعه برای حفظ این جنبه از هویت ملی با وجود تغییر چشماندازهای زبانی است.
جدول ۱: مهارت زبان فرانسوی در سراسر کانادا (دادههای سرشماری ۲۰۲۱)
ببخشید، آیا کاناداییها واقعاً اینقدر عذرخواه هستند؟
کاناداییها در سطح جهانی به خاطر ادب فوقالعادهشان شهرت دارند، اغلب تا حدی که بیش از حد عذرخواهی میکنند، حتی برای چیزهایی که تقصیر آنها نیست.
ادب کاناداییها با ارزشهای کانادایی که بر حقوق بشر، احترام به قانون، برابری جنسیتی و رویکردی لیبرال به مسائل اجتماعی تأکید دارند، مرتبط است. تحلیلهای جامعهشناختی ریشههای عمیقتری را نشان میدهند: «خودآگاهی» و «فقدان هویت فرهنگی». این امر همچنین با «گناه پروتستان مسیحی» تاریخی و «ملتی از قوانین» مرتبط است که کاناداییها را «مستعد تخلف» میکند و منجر به عذرخواهی برای «هموار کردن همه چیز» میشود. «تجمل فضای فیزیکی» در کانادا نیز ممکن است به این امر کمک کند و منجر به عذرخواهی در هنگام نقض ظریف مرزهای شخصی شود. برخی استدلال میکنند که این ادب میتواند نوعی «اجتناب از درگیری» باشد و منجر به عدم تمایل به «صحبت صریح» در مورد مسائل حیاتی مانند مراقبتهای بهداشتی شود.
با وجود شهرت قوی، تقریباً نیمی از کاناداییها معتقدند که ادب در حال «کاهش» است، به ویژه در فضای آنلاین، در جادهها، در فروشگاهها و در حمل و نقل عمومی. این کاهش درک شده به افزایش سطح استرس، کاهش همدلی و افزایش هزینههای زندگی نسبت داده میشود. جالب اینجاست که مردم تمایل دارند این بیادبی را در «دیگران» مشاهده کنند تا در خودشان.
کلمه «ببخشید» و ادب صرفاً عادات سطحی نیستند، بلکه مکانیسمهای فرهنگی عمیقاً ریشهدار با ریشههای تاریخی، روانشناختی و حتی محیطی هستند که احتمالاً به عنوان نوعی تسهیل کننده اجتماعی یا «ابزار دیپلماتیک» عمل میکنند. با این حال، این ویژگی عمیقاً ریشهدار ممکن است عواقب ناخواستهای داشته باشد، مانند سرکوب «صحبت صریح» ضروری. علاوه بر این، «مشاهده اخیر کاهش ادب» نشان میدهد که حتی ویژگیهای فرهنگی اصلی نیز ثابت نیستند. آنها میتوانند توسط فشارهای اجتماعی معاصر فرسایش یابند، که نشاندهنده یک تغییر احتمالی در یک ویژگی تعیینکننده کانادایی و به چالش کشیدن پایداری آینده این کلیشه اساسی است.
کلمه «اِه؟» (Eh) شاید شناختهشدهترین کلیشه زبانی کانادایی در سطح جهانی باشد که اغلب به صورت طنزآمیز در رسانهها استفاده میشود.
محققان تأیید میکنند که کاناداییها از زمانی که انگلیسی کانادایی وجود داشته، از «اِه؟» استفاده کردهاند و این که بومیان آن را به طور مکرر به کار میبرند «بیشتر درست» است. زبانشناسان در مورد این که آیا «اِه؟» منحصر به کانادا است، بحث میکنند، اما مطالعات استدلال میکنند که این به دلیل «عملکردهای بسیار متفاوت» آن (ده عملکرد رایج در کانادا در مقایسه با دو عملکرد در انگلستان) و «فراوانی استفاده» آن یک کلیشه زبانی کانادایی است. عملکردهای آن شامل: درخواست توافق («روز خوبی است، اِه؟»)، تأیید حقایق («درست است، اِه؟»)، صدور دستورات، تعجب، پرسش، به معنای «ببخشید»، در عبارات ثابت، توهین، اتهام و روایت. تلفظ کانادایی معمولاً یک واکه کوتاه، جلویی و میانی-بالا [e] با لحن صعودی است که عمدتاً غیررسمی بودن و فراگیری را نشان میدهد.
در حالی که «اِه؟» یک ویژگی واقعی و رایج انگلیسی کانادایی به ویژه در گفتار غیررسمی است، تصویر آن در رسانهها اغلب خارج از متن و اغراقآمیز است. با این حال، کلیشه تلفظ «اوت» و «ابوت» برای «out» و «about» تا حد زیادی یک افسانه یا اغراق است، اگرچه برخی تغییرات منطقهای وجود دارد.
فراتر از پنج کلیشه بزرگ: دیگر ویژگیهای خاص کانادایی
کانابیس: همه نشئه نیستند، اِه؟
با قانونی شدن کانابیس در کانادا از سال ۲۰۱۸، این تصور وجود دارد که «همه عاشق کانابیس هستند» یا همه کاناداییها از آن استفاده میکنند. این کلیشه «کاملاً» درست نیست.
- در سال ۲۰۱۹، تنها ۱۶.۷ درصد از کاناداییهای ۱۵ سال و بالاتر در سه ماه گذشته از ماریجوانا استفاده کرده بودند.
- نظرسنجی ملی کانابیس (NCS) در سال ۲۰۲۳ نشان داد که ۲۲ درصد از پاسخدهندگان در ۱۲ ماه گذشته از آن استفاده کردهاند. بیش از یک سوم بزرگسالان جوانتر (۱۸ تا ۴۴ سال) و از هر هفت بزرگسال یک نفر (۴۵ سال و بالاتر) در ۱۲ ماه گذشته از کانابیس استفاده کردهاند. جوانان کانادایی دو برابر بیشتر از بزرگسالان مسنتر از کانابیس استفاده میکنند
- استفاده روزانه یا تقریباً روزانه کمتر است: ۸.۷ درصد برای افراد ۱۸ تا ۲۴ ساله، ۱۰.۳ درصد برای افراد ۲۵ تا ۴۴ ساله، و ۴.۸ درصد برای افراد ۴۵ سال و بالاتر. بخش قابل توجهی از مصرفکنندگان روزانه (۷۲.۴ درصد) در معرض خطر ابتلا به اختلال مصرف کانابیس هستند.
- بیش از ۷۰ درصد از مصرفکنندگان به طور انحصاری از منابع قانونی خرید میکنند، عمدتاً به دلیل ایمنی محصول.؟
پوشش رسانههای محلی از قانونی شدن اغلب بیشتر بر جنبههای تجاری/اقتصادی (۷۰.۹ درصد) و مسائل قانونی شدن (۶۹.۷ درصد) تمرکز داشت تا مسائل بهداشتی (۲۹.۷ درصد)، با گرایشی عموماً تأییدکننده.
جدول ۲: مصرف کانابیس در کانادا بر اساس گروه سنی (دادههای ۲۰۲۳)
تیم هورتونز و شربت افرا: آداب روزانه؟
تیم هورتونز: این زنجیره محبوب قهوه و فستفود در واقع یک پدیده فرهنگی مهم است. حدود ۱۵ درصد از کاناداییها روزانه از یکی از ۳۵۰۰ شعبه آن بازدید میکنند، و این زنجیره گزارش میدهد که سالانه بیش از دو میلیارد فنجان قهوه سرو میکند. در حالی که «همه» شهروندان روزانه از آن بازدید نمیکنند، این یک روال رایج برای بسیاری است.
شربت افرا: برگ افرا روی پرچم ملی نشاندهنده علاقه عمیق به شربت افرا است. کانادا بزرگترین صادرکننده شربت افرا در جهان است که ۸۵ درصد از صادرات جهانی را به خود اختصاص داده و ذخیره استراتژیک خود را حفظ میکند. کاناداییها مقادیر زیادی شربت و محصولات با طعم افرا مصرف میکنند. با این حال، این کلیشه که شربت افرا در «هر» غذایی وجود دارد یا «بیشتر کاناداییها شربت افرا را دوست دارند» یک اغراق است، اگرچه حضور فراگیر آن غیرقابل انکار است.
«اوت» و «ابوت»: یک افسانه تلفظی:
کلیشه مربوط به تلفظ «out» و «about» به صورت «oot» و «aboot» تا حد زیادی یک افسانه است. در حالی که برخی مناطق ممکن است تلفظ کمی متفاوت داشته باشند (که بیشتر شبیه «oat» و «abowt» به نظر میرسد)، این عمدتاً یک اغراق است که در تصاویر کمدی دیده میشود.
کلیشههای کانادایی، در حالی که اغلب ریشه در برخی حقایق دارند و گاهی اوقات حتی با طنز خودانتقادی پذیرفته میشوند، در نهایت سادهسازیهای بیش از حد هستند. آنها نتوانستهاند تنوع گسترده جغرافیایی، آب و هوایی، زبانی و فرهنگی کشور را به تصویر بکشند.
هویت کانادایی ثابت نیست، بلکه یک «موزاییک فرهنگی» است که دائماً، تحت تأثیر فرهنگهای بومی، سنتهای اروپایی، مهاجرت قابل توجه و رابطه منحصر به فرد خود با ایالات متحده در حال تحول است. توصیف نخستوزیر اسبق جاستین ترودو از کانادا به عنوان اولین «دولت پسا ملی» جهان بر این هویت سیال تأکید میکند، جایی که تنوع به جای فقدان یک «جریان اصلی» واحد، یک نقطه قوت اصلی است.