استاندارد زندگی کانادایی در سراشیبی سقوط
کانادا که به خاطر استاندارد بالای زندگی آن شناخته شده است، با شاخصهای اقتصادی رو به کاهشی روبرو است. عواملی مانند، پایین بودن بهره وری، نابرابری درآمد، مقرون به صرفه بودن مسکن و نابرابریهای منطقهای به این روند کمک میکنند. با وجود مراقبتهای بهداشتی همگانی و شبکه های ایمنی اجتماعی قوی، چالشها همچنان ادامه دارد. پاندمی کووید 19، و حجم بالای پذیرش مهاجر توسط کانادا در سال های اخیر آسیبپذیریهای موجود را تشدید کرده است، و بحثهای فوری را در مورد چگونگی رسیدگی به این مسائل و تضمین کیفیت بهتر زندگی برای همه کاناداییها برانگیخته است.
به تازگی بانک ملی کانادا به مؤسسات مالی نامهای نوشت و هشدار داده که بهرهوری در کشور در حال رکود است. در نتیجه، کیفیت زندگی نیز همانطور که تولید ناخالص داخلی واقعی (GDP) در همان سطح 7 سال پیش باقی مانده، و در مسیر رکود قرار دارد.
بهرهوری و تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه
تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه (Real GDP per capita)، ارزش تعدیل شده با تورم تولید یک اقتصاد، تقسیم بر جمعیت است. میدانیم که افزایش تولید ناخالص داخلی واقعی به طور کلی چیز خوبی است، زیرا تولید بالاتر با افزایش ثروت ملی مرتبط است. با این حال، در موارد نادری رشد جمعیت یک کشور از تولید آن پیشی خواهد گرفت.
در این شرایط، کل تولید ناخالص داخلی ممکن است در حال افزایش باشد اما اقتصاد کارایی کمتری دارد. افراد بیشتر به معنای مصرف بیشتر است، اما کاهش به معنای تولید کمتر است. این نشان دهنده کاهش کیفیت زندگی است، نشانهای از معکوس شدن پیشرفت.
کانادا در حال نزدیک شدن به یک «دهه از دست رفته» یا «دهه سوخته» (Lost Decade) است. بر اساس دادههای بانک ملی کانادا (NBF)، در سال 2017، کانادا و ایالات متحده دارای سطوح مشابهی از تولید ناخالص داخلی واقعی سرانه بودند. با این حال، در حالی که ایالات متحده از آن زمان شاهد رشد ثابتی بوده است، تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی کانادا در همان سطحی که هفت سال پیش بود راکد مانده است. علاوه بر این، روند تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی کانادا در جهت نزولی در حال حرکت است که نشان دهنده یک مسیر نگران کننده برای عملکرد اقتصادی این کشور در مقایسه با همتای آمریکایی آن است.
«دهه سوخته» اصطلاحی است که برای توصیف دوره رکود یا افول اقتصادی که تقریباً ده سال طول میکشد، استفاده میشود. در طول یک دهه از دست رفته، یک اقتصاد ممکن است رشد کند، بیکاری بالا، بهره وری پایین و سایر شاخصهای اقتصادی منفی را تجربه کند. این اصطلاح پس از ترکیدن حباب اقتصادی ژاپن در اوایل دهه 1990 مرسوم شد و به دوره طولانی رکود اقتصادی معروف به «دهه سوخته» منجر شد. از آن زمان، برای توصیف موقعیتهای اقتصادی مشابه در سایر کشورها یا مناطق از این عبارت استفاده شده است.
استفان ماریون، اقتصاددان ارشد بانک ملی کانادا برای توضیح این موضوع به نقل قولی از برنده جایزه نوبل پل کروگمن اشاره میکند: «بهره وری همه چیز نیست، اما در درازمدت، تقریباً همه چیز است. توانایی یک کشور برای بهبود استاندارد زندگی خود در طول زمان تقریباً به طور کامل به توانایی آن در افزایش تولید به ازای هر کارگر بستگی دارد.»
برای یک ارزیابی خوب از موقعیت، ماریون همچنین به تولید ناخالص داخلی کانادا به برابری قدرت خرید سرانه (purchasing power parity) اشاره میکند. ماریون خاطرنشان میکند که طبق دادههای بانک جهانی، عملکرد ضعیف کانادا از نظر تولید ناخالص داخلی سرانه به برابری قدرت خرید، منجر به کاهش تولید ناخالص داخلی سرانه این کشور به 76 درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده کاهش یافته است.
اگر سه سال دیگر این سکون در اقتصاد ادامه یابد، کانادا که به یک دهه از دست رفته نزدیک میشود که ممکن است عده ای را شگفت زده کند، اما نباید اینطور باشد.