پیش از مهاجرت به کانادا این رفتارها را ترک کنید!
“مهاجرت به کشور جدید با ویژگی ها و شرایط کاملاً متفاوت با فرهنگ وطنی، در کنار همه جذابیت هایش، مسائل خاص خود را به همراه دارد که بی توجهی به آن ها یا دردسرساز می شوند یا در نهایت فرد را منزوی و دلزده از محیط جدید می کنند. خوب است موارد مثبت و تعریف شده فرهنگ جدید را با جان و دل پذیرفت و همگام با یک جامعه مولتی نشنال دموکرات با آن همراه شد والا به قول حضرت حافظ عرض خود می بری و زحمت ما می داری! و از سویی دیگر آن چه باب میل نیست اما فرهنگ مسلم و پذیرفته شده حاکم بر جامعه جدید است را نیز با دیده احترام نگریست هرچند با آن همراه نشد.
البته این به این معنا نیست که ساکنان کانادا همه با فرهنگ و نجیب و قانون مند هستند اما چه اشکالی دارد حالا که زندگی در کشوری جدید را انتخاب کرده ایم خودمان به اصلاح خرده فرهنگ های ناپسند حاکم بر نهادمان بپردازیم؟ پیشاپیش لحن نسبتاً تند برخی انتقادات را بزرگوارانه ببخشایید….
نژادپرستی: عزیزان هموطن نژاد و قومیت پرست که مدام می خواهند از وجود چینی و هندی پاکستانی و عرب و حتی هموطن ایرانی به جان خودشان و دیگران غر بزنند و بلای جان شنوندگان شوند بهتر است به کانادا مهاجرت نکنند!! خوششان بیاید یا نه همه جای کانادا پر است از چشم بادامی و هندی و ….و البته ایرانی. در واقع کانادا جهانی است در قطع کوچک و تورنتو و احتمالاً دیگر شهرهای بزرگ مهاجرنشین تهرانی در قطع کوچک، بنابراین اگر از حضور دیگر اقوام و ملت ها حال نمی کنید در همان وطن بمانید و از شباهت های ظاهری و باطنی ساکنان آن لذت ببرید!!
در ضمن این دسته از مهاجران عزیز بدانند که آن ها در این کشور همان قدر مهاجر هستند و همان قدر سهم و احترام دارند که دیگران! نگاه از بالا و تحقیرآمیز برخی ایرانی ها به مهاجران بعضی کشورها و حس برتری جویی و احساس عالی همیشگی نسبت به خودمان اینجا دیگر کارایی ندارد!! اینجا نه کسی شخص شما را می شناسد که جلویتان چاکرم نوکرم کند و نه آویختن شمایل فرهنگ ۲۵۰۰ ساله به گردن و باد غرور به غبغب انداختن، ارج و قرب و احترام می آورد!!
در ضمن به خصوص در مورد این نژاد چشم بادامی ها باید عرض کنم که وقتی اجداد بنده و جنابعالی هنوز نمی دانستند خارج کجاست، اجداد آن ها در بدترین شرایط کاری مشغول ساختن ریل راه آهن سراسری کانادا بوده اند! بنابراین دوستان فکر نکنند هر چشم بادامی که می بینند همین دیروز از هواپیما پیاده شده و خدای نکرده جای آن ها را تنگ کرده!! در ضمن حواسشان باشد که رفتارهای نژادپرستانه ولا یک حرف نابجا ممکن است برایشان گران تمام شود!
زل زدن به مردم: یکی از عادات ناپسند ما ایرانی ها چه به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه (مثلاً وقتی در بحر مکاشفت مستغرق می شویم!!!) زل زدن به مردم تا جایی است که طرف شک می کند که حتماً یک چیزیش هست. بهتر نیست به جای زل زدن به مردم خودمان را به انجام یک کار مفید مشغول کنیم، مثلاً کتاب بخوانیم یا از طبیعت لذت ببریم؟!!
دست زدن به بچه ها: یکی دیگر از لذت های ناپسند ما ایرانی ها به خصوص از نوع بچه دوستمان! این است که بچه خودمان یا مردم را به حد خفگی می چلانیم یا چپ و راست می کنیم، لپشان را با شدت و حدت هر چه تمام تر می کشیم تا حتماً صدایش درآید یا حتی مورد بوده بچه را از فرط علاقه گاز گرفته ایم!!! در اینجا حتی یک دست زدن ساده به سر و صورت بچه بامزه و خوشگل مردم می تواند با واکنش یا حداقل نگاه معنادار بچه یا والدینش همراه باشد چه برسد به گوگولی مگولی کردن آن ها!!! به برخی دوستان باید یادآوری کرد که بچه آدم است در قطع کوچک! نه عروسک و اسباب بازی….
شوخی های بدنی: یکی از تفریحات سالم ما که بر خلاف نظر اعمال کنندگانش اصلاً هم جالب و با مزه و نشان از صمیمیت نیست شوخی های بدنی است. سیلی زدن یا با مشت به کمر و پهلوی کسی کوبیدن حتی اگر طرف مقابلتان ایرانی هم باشد و این سبک رفتار را بشناسد در انظار صورت خوشی ندارد! صد البته شوخی های کلامی هم حد و اندازه ای دارد……….
رفتار با حیوانات خانگی: صاحبان حیوانات خانگی روی حیواناتشان همان قدر تعصب دارند که روی بچه هایشان و در واقع آن ها را جزئی از خانواده به حساب می آورند. فریادکشیدن بر سر سگی که به طرفمان می آید و چخه کردن آن ها به شدت صاحبانشان را ناراحت می کند، در بدترین حالت و یا در صورت ترس بهتر است فقط خود را از حیوان دور کرد.
هول زدن: در کانادا تا دلتان بخواهد صف هست اما بر خلاف وطن عزیزمان معمولاً کسی برای دو نفر جلو افتادن یا حتی حفظ نوبت خودش به نفر جلویی نمی چسبد و از آن بدتر رج نمی زند، هل نمی دهد و فشار نمی آورد! موقع پارک کردن و رانندگی هم معمولاً کسی هول نمی زند حتی در روزهای شلوغ مانند باکسینگ دی نیز لااقل من یکی ندیده ام در حالی که راننده ای راهنما زده و منتظر خروج ماشینی دیگر برای پارک کردن است عزیز دیگری از راه برسد و طی یک عملیات ضربتی در مقابل چشمان بهت زده نفر منتظر کله ماشین را بکند تو جای پارک!!! یا به عنوان نمونه اگر پشت چراغ سبز چند ثانیه ای بی حرکت بمانی بوق های آن چنانی نثارت شود که بیشتر معنی فحش ناموسی می دهد!
این هول نزدن شامل حال خرید اجناس حراج خورده هم می شود چون این حراج ها هیچ وقت تمامی ندارند و نیازی به انبارکردن مواد غذایی و لباس برای رفع خطر قطحی و تحریم نیست!! (البته غیر از حراج هایی مثل روز Boxing Day)
سوالات خصوصی: همیشه مانده ام پاسخ این سوال را چه باید داد؟ ببخشید سوال می کنما، یا ببخشید می تونم سوال کنم؟ آخه عزیز دل برادر انتظار داری من چه جوابی بدم بگم نه نمی تونی سوال کنی یا بگم نه جواب نمی دم! جالب اینجاست که طرف، منتظر همین پاسخ هم نمی شود و پشت بند سوال اول سیل سوالات خصوصی را راه می اندازد: چقدر حقوق می گیری؟ خونه رو چند خریدی؟ چقدر پیش دادی؟ چقدر وام گرفتی؟ چقدر…..گذاشتن مردم در انفاس اخلاقی برای ارضاء حس کنجکاوی کار پسندیده و متعارفی نیست چراکه در بیشتر این موارد پاسخ این سوالات هیچ دردی از سوال کننده دوا نمی کند الا ارضاء حس فض….سوال کننده.
تلفن زدن و شروع به صحبت کردن در ساعات کار اداری: بهتر است به طور کلی در ساعات اداری با کسی تماس گرفته نشود یا لااقل اول سوال شود که امکان صحبت کردن هست یا خیر. اینجا در ساعات اداری معمولاً نمی شود حتی یک صحبت کوتاه چند دقیقه ای داشت چه رسد به تعریف قصه حسین کرد شبستری!
وقت شناسی: بر خلاف وطن عزیز که برای خیلی ها دیررفتن به سر قرار یا مهمانی نوعی کلاس محسوب می شود (که من هرگز فسلفه این مدل با کلاسی را نفهمیدم!) و صاحبان مجلس هم خواسته یا ناخواسته این موضوع را پذیرفته اند، اینجا باید وقت شناس بود؛ هرچند از نظر شخص من، دیرکردن آن هم همیشه و بی هیچ علتی نوعی بی احترامی به صاحبخانه است و این ور و آنور آب ندارد. وقتی میزبان ساعت مشخصی را برای شروع مهمانی یا جشن اعلام می کند انتظار دارد همه کمابیش در حول و حوش آن ساعت (مثبت و منفی چند دقیقه، نه منفی دو سه ساعت!!) در محل حاضر باشند. در مورد قرارهای کاری هم این قضیه بسیار بسیار جدی است و ممکن است به همین علت به ظاهر کوچک یک مصاحبه یا بیزنس به فنا برود….
طلبکارانه صحبت کردن: تقریباً همیشه حق با ارباب رجوع و مشتری است. نیازی به طلبکارانه صحبت کردن و دعوا و داد و بیداد به راه انداختن نیست. می شود درخواست خود را به آرامی مطرح کرد اگر جوابی گرفته نشد به راحتی درخواست دیدار و صحبت با مدیر بالادستی را داد.
دست دادن موقع هر سلام و خداحافظی: این مورد اگرچه رفتار ناپسندی نیست اما در این جا تعریف نشده است. معمولاً دست دادن فقط مخصوص زمانی است که شما کسی را برای اولین بار می بینید.
بلند بلند صحبت کردن یا فریادکشیدن: بلند صحبت کردن در مراکز عمومی هم چندان خوشایند نیست و با تعجب و گاهی ترس بقیه همراه است. بی زحمت چه در حالت عادی و چه زمان ابراز احساسات، تن صدایتان و غریو شادی تان را کنترل کنید.
بوق برای هشدار و تذکر است آن هم به صورت تک بوق نه برای فحش دادن یا سلام، خداحافظی و تشکر….آن هم به صورت کش دار……
به جرات می توان گفت که نادیده گرفتن برخی از این فرهنگ ها یا خرده فرهنگ ها می توانند مشکلات جدی اجتماعی یا حتی حقوقی برای مهاجر از همه جا بی خبر ایجاد کنند….
مهاجرت شاد و سالمی را برایتان آرزو می کنم.”